| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
|
||||
power By: otaghack-site.tk
کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله
تبادل
لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مجله الکترونیکی اتاقک
و آدرس
otaghack-site.tk
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شعر فارسي، طي سالهاي اخير نسلي از شاعران نوپرداز را تجربه كرده، كه با نگاهي خاص، آثاري متفاوتي را عرضه كردهاند و به همين اعتبار ميتوان نام شاعران حرفهيي را براي اين عده در نظر گرفت. (اين عنوان را پيشتر علي باباچاهي براي معرفي سه نسل از شاعران نوپرداز به كار برده، اما به نظر نگارنده بايد مورد بازنگري قرار گيرد). پيش از پرداختن به موضوع اصلي اين نوشته بهتر است مشخصات كليدي تشريحكننده عنوان شاعر حرفهيي را بررسي كنيم.
سختگيري در برابر سهلانگاري براي نوشتن شعر، پيدا شدن خط سير زيباييشناسي و فكري مشخص، قابل تبيين بودن سنت شعري كه آثار شاعران را ميتوان متصل به آن كاويد، كم شدن دغدغه مرجعسازي، عنوانسازي و نظريهنويسي و جايگزين شدن جديت شاعرانه در كشف تمايزهاي شخصي، لحني و بياني (احساس، عاطفه و شهود) مشخصات مهم آثار و رفتار شاعران حرفهيي محسوب ميشود.
حقيقت اين است، آنطور كه نگارنده طي نوشتههاي متعددي اشاره كرده، بارقههاي ظهور شاعراني شاخص در كنار چهرههاي شناخته شده شعر نو فارسي از ميان نسلي از شاعران جوان دهه گذشته زده شده، كه اگر دچار بحرانهاي ناخواسته معمول در جامعه در حال گذار نشويم، بيشك ما را براي شناخت اين افراد چندان در انتظار نخواهد گذاشت. بكتاش آبتين در مجموعه پتك (كه اخيرا توسط نشر چشمه به انتشار رسيده)، مخاطبان شعر نو را برابر اشعاري قرار داده كه متناسب جنس زيباييشناسي و وضع شاعرانهيي كه از آن بهره ميبرد، تعريفهاي فوق درباره شاعر حرفهيي شامل حال آن ميشود.
آبتين در اين كتاب نگاهي تازه و متفاوت با گذشته شعري خود دارد، كه بهويژه، در كيفيتهاي حسي و تناسب آنها با نرمزباني بارز است.
يكي از عارضههاي شعر معاصر مشابهت بياني ميان آثار شاعران نورسيده و حتي از ديروز رسيده است، اين تشابه تنها در مضمونسازي نيست، گاه فرم، لحن و حتي ريتم دروني شعر را نيز شامل ميشود، به نحويكه احساس ميكني همت جمعي در اتاقي مشترك شرايط لازم براي نوشتن اين شعرها را فراهم كرده، در اين ميان مرز ميان شعري با كيفيتهاي قابل تشخيص، پيش از هر چيز بهرهيي عاطفي است كه در زبان شعر تكان هيجاني ايجاد ميكند. پتك مجموعهيي از شعرها را در خود دارد كه با مضموني شخصي سرشار از نوستالژي فكري و روحي هستند، كه مشخصا اين تكان متمايز هيجاني را در مخاطب ايجاد ميكنند، ريتم، خيال و محتوا در كنار هارموني لحن همراه نوستالژي حسي شعرهاي اين مجموعه است.
پتكي سنگين بر دايرهيي مضحك
تنهاييام را
بر ساعت ديواري كوك كردهام. (پتك، ص۳۷)
شاعر ما را غافلگير ميكند، اين غافلگيري تنها در محتوا نيست، بلكه در فرم تاثير محتوا در اين شعر كوتاه است. پتكي سنگين بر دايرهيي مضحك كه ميتواند زندگي باشد يا هرچيزي كه به آن مربوط ميشود اما پتك در شباهت با شاعر نيامده در شباهت با تنهايي آمده كه براي ساعتي كوك شده است، تنهايي كه به دليل قابل تعريف نبودن، در اصل نميتواند به چيزي شبيه باشد اما مانند پتكي سنگين فرود ميآيد. اين حال، لايههاي مختلفي را در محتواي شعر ايجاد ميكند كه مبدل به فرمي براي بيان تنهايي ميشوند، همينطور در شعر «مردي در مه»، اين وضع مشهود است؛ يعني محتوا ما را غافلگير ميكند نه با تكان و تاثير مستقيم بلكه با فرم خود.
فرو رفتن مردي در مه
و نشستن غباري
بر كلمات معلق نيمهشب
من تو را ميخواهم و در اين نزديكي
رويايي دورتر از تو نيست. (مردي در مه، ص۵۵)
اما درباره شعرهاي مجموعه پتك نكتهيي وجود دارد كه ميتوان به عنوان آسيب شعرهاي اين مجموعه مد نظر قرار گيرد، در شعرهاي بلند اين كتاب نوستالژي عبور، تنهايي و جدايي مضموني مشترك است كه در شكلهاي مختلف اجرا ميشوند، اين اجراها بهويژه در شعرهاي بلند، به دليل لحن مشترك نزديكي پيدا ميكنند، گاهي ممكن است باعث كسالت مخاطب شود.
البته ناگفته نماند، نميتوان به شاعر درباره وجود چنين اشتراكهايي دركي مجموعه چندان خرده گرفت، اما اگر اين موضوع مبدل به روش معيني براي سرايش شود، ديگر قطعا بايد براي رفع آن فكري كرد، وگرنه به مرور، شعرها را در پيدا كردن اجراهاي شخصيشان دچار كهولت ميكند.
نكته ديگري كه در بررسي اين مجموعه ميتوان به آن به عنوان آسيب اشاره داشت، توصيف در شعر است، اگر شاعري در بيان دچار هيجان شود، ممكن است ناخواسته درگير توصيف براي رمزگشايي كردن معناهاي شعرش شده و فرصت ايجاز را از دست بدهد، در اين صورت انرژي شعر با موقعيتهاي توصيفي تقسيم شده و رمق رواني آن كم ميشود. اگر بخواهم با در نظر گرفتن موارد فوق اين نوشته را جمعبندي كنم، بكتاش آبتين گامي بلند را در شعرهايش از فضاهايي درگير با سانتيمانتاليسم تصويري به سمت واقعگرايي مدرن و متمايز (و عاطفهيي كه به جاي نقش اصلي، نقش مكمل را شكل دادن به فرم بيان بازي ميكند) برداشته است. اگر او بتواند از عارضه توصيف مكرر و بهره بردن شعرها از لحني حاوي ريتمي مشابه در شعرهاي بعدياش جدا شود، بايد اين دوره را زمان اوج تردستي او در هنر شاعرياش محسوب كرد.
نظرات شما عزیزان: